عشق و عاشقی

س لام من با توجه به اسم پروفایلم مجردم ولی تنهایی رو دوست ندارم، به اینکه کسی باشه که به حرفام گوش بده گاهی باهم تفریح داشته باشیم و باهم مشورت داشته باشیم و بدرد هم بخوریم احتیاج دارم و مسلما این آدم لازمه که غیر از دوستای دخترم باشه و یه پسر قابل اعتماد باشه.راستش ۷ سال با یه پسری بودم و هستم که هزار بار باهم دعوا و در واقع باهاش دعوا کردم و خواستم جدا بشم و هرکی بره سمت زندگی خودش چون باهم نمیشد ازدواج کنیم و .... ! ولی نشد که نشد.اون ۴ سال از من کوچکتره و ما با هم همکار بودیم به زور و اجبار من که باهاش میخواستم بهم بزنم پدر و مادر ناراضیشو هم برای خواستگاری اورد ولی خب رفتار اونا خانواده من رو هم زده کرد و خلاصه اتفاقی نیفتاد و باز ما رفتیم سر خونه اول.هی خواستیم همینجوری شوخی شوخی یه جوری با هم بگذرونیم ولی هر دفه من رسیدم به ناامیدی و باز دعوامون شد و باز رفتیم و برگشتیم !همه اینا اذیت شدن داشت نمیدونم یه جوری زندگی کردن بود بهرحال انگار تا همین چند روز پیش که ما بعد از مدتها بدون دعوا داشتیم باهم خوش میگذروندیم ، یهو یه خواستگار پیدا شد که درست و درمون هم بود ولی آرامش من و بهم زد. درسته که جناب دوست من هزار بار بعد از خواستگاری ناموفقش از من گفت که قید ازدواج و زده ولی اخه دل آدم چی میشه؟یعنی من بعد داستانهایی که باهم داشتیم بعد از ۸ سال برم با یکی دیگه براش مهم نیست؟!اینکه با یکی این همه سال بوده باشی بعد یهو بخای بکنی و بری با یکی دیگه !آخه میشه؟هیچ وقت نفهمیدم پسرا اینجور موقعها چه حسی دارن واقعا؟انقدر که دختر سختشه برای اونام سخته؟!نمیدونم بگم کاش این دوستیا نبود یا چی؟!فقط میتونم بگم حالم خوب نیست .درد قلب بده و فک میکنم تا همیشه هم جاش میمونه.🤦♀️🤦♀️💔💔💔😓😓😓