بعد از یه مدت نبودن

سلام اخرین پستم مال وقتی بود که بعنوان منشی رفتم تو شرکت مزخرف ارم نوش،که هم خود شرکتش مزخرف بود هم کارش هم رفتار همکارا که همش نشات گرفته از مدیر عقده ایش بود که فکر میکرد یه مشت نوکر و کلفت استخدام کرده که کم کم باید بیان فلانش رو هم ببوسن مرتیکه روانی.خلاصه بعد از یک ماه و نیم اومدم بیرون و یکی دو ماه بیکار بودم تا اینکه پسرای همکار با معرفت قدیمیم (که یکیشون همون دوست پسر اسبقم بود!) توی محل کار خودشون منو معرفی کردن و باعث استخدامم شدن که واقعا جای شکر داشت برام، هم از خدا هم از اونها.یه چیزی توی این تجربه فهمیدم که پسرا واقعا بامعرفت تر از دخترا هستن البته نه همشون ولی کلا وقتی کاری ازشون بخاین بدون چون و چراتر برات انجام میدن البته وقتی که باهاشون باصداقت و روراست باشی و واقعا بی چمشداشت ،چون همین کسی که کار برام جور کرد مزدوج هست و رفتارش با من واقعا برادرانه و دوستانه اس و هیچوقت حدی رو رد نکرد.خدا رو بابت وجود همچین ادمایی شکر میکنم و خوش بحالش که اینجور ادمایی رو خلق کرده.